زبانحال امام هادی علیهالسلام قبل از شهادت
دلتـنـگـم و غـصـههای دیگـر دارم در سـیـنۀ خود غـمـی مـکرّر دارم هـر بـار که آمــدم ز جـا بـرخـیـزم دیـدم کـه نـمـیشــود قــدم بــردارم من مـنـتـظرم که میـهـمـانـم بـرسـد در حـجـرهام و هــوای مــادر دارم از زخـم زبان این جـمـاعت بر دل زخمیست که تا لحظۀ محشر دارم لب تـشـنهام و به یـاد لبهای کسی مـیمـیـرم و بـاز دیــدهای تـر دارم گودال من این حجره و زخم خنجر بغضیست که در میان حنجر دارم رگهای بـریدهاش به خاک افتاد و میگـفت میان خـیـمه خـواهر دارم رفتند و دوباره قتل و غارت کردند آنان که به خواهرش جسارت کردند |